ما امروز در عصر مسلم هستیم و امام در مسیر است

به گزارش روابط عمومی دفتر امام جمعه شهرستان زابل خطبه های نماز جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ به امامت حجت الاسلام والمسلمین مجتبی عزیزی امام جمعه شهرستان زابل به شرح ذیل است:

خطبه اول

حجت الاسلام والمسلمین مجتبی عزیزی پس از توصیه و سفارش به رعایت تقوا و حدود الهی اظهار داشتند: رعایت دستورالعمل های بهداشتی در این زمان رعایت تقوا و رعایت حریم دیگران رعایت تقوا است. ان شاءالله که همه ما با رعایت تقوای الهی هم در زندگانی فردی و هم در زندگانی اجتماعی موفق به کسب رضایت خدا باشیم. رعایت موازین بهداشتی یکی از مصادیق رعایت تقوا است که الحمدلله خیلی خوب و شایسته در شهرستان ما مراعات می شود و ان شاءالله به همین خوبی ادامه پیدا کند تا ریشه این ویروس خبیث هم کنده شود.

در آیه ۹۶سوره نحل می فرماید:” مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ ” آنچه که نزد شماست فنا می شود و آنچه که نزد خداست باقی می ماند. هر کار که برای خدا باشد بقاء و استمرار دارد و هر کار که برای رضای خدا انجام شود رشد و نمو می کند. ” مَآ کَانَ لِلّهِ یَنْمُوُ ” آنچه که برای خداست رشد و نمو دارد تکثیر دارد.

نگاهی به صحنه کربلا بیاندازیم خواهیم دید که دو جبهه در کربلا در مقابل هم ایستادند. یک جبهه جبهه بندگی خدا که زیباترین صحنه های قابل تصور در زندگانی بشر را خلق کردند و یک جبهه جبهه دشمنی با خدا که زشت ترین صحنه های تاریخ را به ثبت رساندند. در روز عاشورا تمام هم و غم یزیدیان آن زمان حذف کامل سلسله امامت بود، اینکه دیگر اثری از حسین علیه السلام ، فکر ،اندیشه ، مرام و مکتب حسین علیه السلام نباشد. حتی از بدن او نیز چیزی نماند. حتی پیکر او هم چیزی باقی نماند. این برنامه دشمن بود.

اما از آنجاییکه سیدالشهدا برای خدا جنگید ، برای خدا قیام کرد، برای خدا به پاخواست امروز بعد از قرن ها و قرن ها شما لباس عزای او را پوشیدید و عزادار او هستید و مجالس ذکر مصیبت آن حضرت را بر‌پا می کنید. این بقاء است، بقاء آن خونی که یک روزی در سرزمین کربلا ریخته شد و هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که بعد از قرن ها و قرن ها نسل بعد از نسل این داغ از پدرها به پسرها و از مادران به دختران منتقل شود و مردم بیایند و عزادار سیدالشهدا باشند.چرا این اتفاق افتاد؟ چون حسین علیه السلام برای خدا قیام کرد. برای خدا اقدام کرد.

ظواهر ماجرا را که شما نگاه می کنید آنقدر جنایت سخت است که قاعدتا نباید اثری از آنها می ماند. ببینید وقتی که این جنایتکاران جنگ را آغاز کردند، از آغازین لحظات نبرد با وحشیانه ترین وضع با حسین علیه السلام و یارانش مواجه شدند. در مقابل جبهه حسین علیه السلام مردانه ترین نبرد را در تاریخ به نمایش گذاشت.

وقتی که اسرا را به کاخ عبیدالله بردند ، سران لشکر هم برای گزارش آمده بودند یکی بلند شد و به عبیدالله گزارش داد که امیر ما لشکریان حسین علیه السلام را در یک نیمروز تار و مار کردیم و همه را کشتیم. لشکریان شما شجاعانه جنگیدند و توانستند لشکر حسین علیه السلام را دلاورانه از دم تیغ بگذرانند. عبیدالله نگاهی به او کرد و گفت دروغ می گویی،یکی بلند شود و راست ماجرا را بگوید. یکی دیگر بلند شد و گفت: امیر اجازه می دهید من راست ماجرا را بگویم؟ عبیدالله گفت: بگو گفت: امیر ما به آنها امان دادیم این آنها بودند که به ما امان نمی دادند. هر گاه یکی از اصحاب حسین علیه السلام به میدان می آمد ما مثل گله گوسفندی بودیم که شیر غضبناکی را دیده باشد. همه فرار می کردیم، ما لشکر حسین علیه السلام را ناجوانمردانه کشتیم. هیچکدام از لشکر حسین علیه السلام را مردانه نکشتیم. اگر قرار بود که مردانه با آن ها بجنگیم باوجود اینکه جمعیتشان کم بود هرگز ما پیروز نمی شدیم. آنها مرد بودند.

 بغض و کینه ای که داشتند به این روح مقدس به سیدالشهدا نه به شخص سیدالشهدا فقط که به فکر سیدالشهدا که به اندیشه سیدالشهدا که به سلسله امامت داشتند. بغضی که به غدیر بود شمشیرهای کوفیان را تیز کرد و به قتل حسین علیه السلام کشاند. ای کاش فقط می کشتند چه دلهای سنگ و قصاوت قلبی داشتند ، وقتی سیدالشهدا تنها شد یک بلندایی را به زنها و بی بی نشان داد فرمود: من بالای این بلندی می روم و می گویم ” لا حول ولا قوه الا بالله ” شما بدانید که من هنوز زنده هستم. گاهی سیدالشهدا می جنگید و گاهی از جنگ خسته می شد می آمد بالای این بلندی و می گفت:” لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم” زن و بچه ها دلشان گرم می شد و خوش حال می شدند که آقا هنوز زنده است. دقایقی گذشت آقا دیر کرد و نیامد ، همه سمت آن بلندی دویدند که امروز به ان تل زینبیه می گوییم. در مقدم همه بی بی زینب کبری سلام الله علیها بالا آمدند. تا زینب بالا رسید دست روی سر گذاشت و توان ایستادن نداشت و به زانو روی زمین نشست  و گفتند: “السلام علیک یا رسول الله هذا حسین مرمل بالدماء …. ” 

زینب کبری سلام الله علیها به سمت آقا دوید که قاتل روی سینه حضرت نشسته بود، سیدالشهدا لحظه ای چشمش را باز کرد ، سینه ام سنگین شده تو کی هستی؟ خودش را معرفی کرد و حضرت فرمود مرا نکش به عذاب خدا گرفتار می شوی. حضرت تا آخرین لحظه به فکر نجات مردم بود حتی به فکر نجات قاتل بود. تنها کاری  که سیدالشهدا توانش را داشت که انجام بدهد این بود که دست زخمی اش را بلند کرد. بدن مطهر زخم های فراوانی برداشته بود. تمام بدن غرق در تیغ و نیزه و زخم خنجر و شمشیر بود. دست مبارک را بلند کرد و به خواهرش اشاره کرد که برگرد. بی بی زینب کبری صورتش را به سمت خیمه ها برگرداند و حرکت کردید یک دفعه دید که زمین لرزید. گرد و غبار همه جا را گرفت. هراسان و نالان شد. همه به محضر زین العابدین علیه السلام رفتند ، بی بی زینب کبری سلام الله علیها به زین العابدین علیه السلام عرض کرد که آقاجان شما امام ما هستید، چه خبر هست؟ فرمود: عمه جان پرده خیمه را کنار بزن ، فرمود: این سر پدرم هست که بالای نی رفته است.

با این بدن چه کردند؟ آیا به بردین سر کفایت کردند؟ نه والله ، حتی بعد از بریدن سر عده ای می آمدند و به این سر و بدن زخم می زدند. آنقدر این بدن خرد شده بود. آیا کفایت کردند؟ نه والله. مختار خواست با کسی برخورد کند، او گفت حالا که می خواهی با من برخورد کنی من هم می خواهم جگر تو را بسوزانم. گفت: ما ده نفر شدیم و رفتیم پیش عمرسعد و گفتیم به ما اجازه بده چون ما به این خاندان بغض داریم بغضمان را خالی کنیم. گفت چکار می کنید؟ رفتیم اسب هایمان را نعل تازه زدیم و آنقدر بر بدن حسین علیه السلام تاختیم… یا اباعبدالله.

بی بی زینب کبری سلام الله علیها به زین العابدین علیه السلام عرض کرد آقا جان تکلیف ما چیست؟ این زن و بچه چه کنند؟ نه حامی داریم و نه ابوالفضلی هست که نگهبان خیمه ها باشد. چه کنیم؟ زین العابدین علیه السلام فرمود: علیکن بالفرار. عمه جان به زن و بچه بگو که فرار کنند.

” لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر”

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

خطبه دوم:

حجت الاسلام والمسلمین مجتبی عزیزی پس از توصیه و سفارش به رعایت تقوا و حدود الهی اظهار داشتند:

رعایت دستورالعمل های بهداشتی

خواهش می کنیم که ان شاءالله دستورالعمل های بهداشتی را حتما رعایت کنید و مراعات دستورالعمل ها حقیقتا برای همه ما لازم است. از مراعاتی هم که می فرمایید ممنون هستم.

مطالبه انتقال آب از دریای عمان به منطقه سیستان

هفته های گذشته بنده در یک موضوعی تذکری را راجع به انتقال آب از دریای عمان به منطقه سیستان عرض کردم . الحمدلله رب العالمین آقایان سازمان صمت استان سیستان و بلوچستان به دفتر آمدند و اولا تصدیق کردند که بعد از آنی که افتتاح شد متاسفانه رها شد بنابه دلایلی که داشتند اما بشارتی داشتند و توضیحی دادند و گفتند که الان کارهای عملیاتی این طرح آغاز می شود و به زودی ما این را کلید خواهیم زد.

اینکه بنده این موضوع را در خطبه ها خدمت شما عرض می کنم برای ثبت است که آنچه که ما از مسئولین شنیدیم را شفاف و واضح برای شما عرض می کنیم تا شما بر کارها نظارت کنید، مردم ناظر اصلی برکارهای دولت هستند. آقایان به ما گفتند که به زودی ، حالا یک اجل هایی هم تعیین فرمودند ، از دو جهت برنامه انتقال آب از دریای عمان آغاز خواهد شد، یکی از سمت زاهدان و یکی هم از چابهار به این طرف آغاز خواهد شد. ما هم حسب تعهدی که داریم ان شاءالله پیگیر خواهیم بود و سوال خواهیم کرد و مرتب هم می پرسیم و اجازه نخواهیم داد که قصه به فراموشی سپرده شود. حق مردم است و آب باید به منطقه سیستان برسد، وظیفه دولت و نظام است که این کار را بکند و باید این اتفاق بیافتد.

گرچه اگر ما طی سالهای گذشته همین آبی که درمنطقه بلوچستان سیل راه می اندازد را مهار می کردیم نیاز به این پروژه ها نبود. در سال بیش از یک میلیارد مترمکعب آب از منطقه بلوچستان به خاطر سیل هدر می رود. سیلی که متاثر از باران های موسمی است که خودش می تواند نعمت باشد اما این اندیشه و تفکر نمی دانم چرا نبوده است که این آب مهار و حفظ شود. یک میلیارد مترمکعب آب کمی نیست و آب زیادی است، هر سال هم هست. علی ای حال انتقال آب از دریای عمان به منطقه سیستان مطالبه ای است که سالهای سال است که مطرح است و اگر توجیح اقتصادی و زیست محیطی و توجیحات خاص فنی خودش را دارد باید با جدیت انجام شود و ما این جدیت را مطالبه می کنیم و می خواهیم و پیگیر هم خواهیم بود. بنده هم به نیابت از شما به فضل الهی سر پروژه خواهم رفت و گزارش را برای شما خواهم آورد. گرچه از حیث چارت تشکیلاتی وظیفه ما نباشد اما اعتقاد ما این است که امام جمعه سمت امامت دارد و سمت امامت سمت دولتی و دستگاهی نیست که بگوییم آقای امام جمعه چارت تشکیلاتی شما این نیست که راجع به فلان موضوع صحبت کنید، خیر. همانطور که رهبر یک جامعه و رهبر جامعه ما در موضوعات کلی و اساسی ورود می فرمایند ما هم به تبع ولی امر مان مکلفیم و موظفیم که در مسائلی که با زندگانی مردم ارتباط مستقیم دارد ورود کنیم. و خواهیم کرد و اگر لازم باشد تذکر هم خواهیم داد

علی ایحال انتقال آب از دریای عمان به منطقه سیستان مطالبه ای است که سالهای سال است که مطرح است و اگر توجیح اقتصادی و زیست محیطی و توجیحات خاص فنی خودش را دارد باید با جدیت انجام شود و ما این جدیت را مطالبه می کنیم و می خواهیم و پیگیر هم خواهیم بود. بنده هم به نیابت از شما به فضل الهی سر پروژه خواهم رفت و گزارش را برای شما خواهم آورد. گرچه از حیث چارت تشکیلاتی وظیفه ما نباشد اما اعتقاد ما این است که امام جمعه سمت امامت دارد و سمت امامت سمت دولتی و دستگاهی نیست که بگوییم آقای امام جمعه شما چارت تشکیلاتی شما این نیست که راجع به فلان موضوع صحبت کنید، خیر. همانطور که رهبر یک جامعه و رهبر جامعه ما در موضوعات کلی و اساسی ورود می فرمایند ما هم به تبع ولی امر مان مکلفیم و موظفیم که در مسائلی که با زندگانی مردم ارتباط مستقیم دارد ورود کنیم. و خواهیم کرد و اگر لازم باشد تذکر هم خواهیم داد.

ما امروز در عصر مسلم هستیم و امام در مسیر است

ما و مردم کوفه شباهتی به هم داریم ، اول اینکه مردم کوفه امام خودشان را دعوت کردند و ما همه روزه و هر جمعه در دعایمان امام خودمان را دعوت می کنیم. آنها دوازده هزار نامه نوشتند و ما هم روزانه دعای عهد و ندبه و دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می خوانیم این همان دعوت است.

دوم اینکه و قتی مردم جدی دعوت کنند امام اجابت می کند یعنی مردم کوفه جدی دعوت کردند و امام هم پذیرفت و حرکت کرد و شما هم اگر جدی بخواهید ظهور امام نزدیک خواهد شد. ظهور امام علیه السلام سه اراده لازم دارد:اول اراده خدا”سوه قصص آیه ۵ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّهً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ” اراده خدا هست. دوم اراده حجت خدا فرمود: ” أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ” برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید. اراده حجت خدا هم هست و سوم اراده من و شما مانده است. ما جدی اراده کنیم ظهور اتفاق خواهد افتاد، ظهور نزدیکتر خواهد شد.

مردم کوفه خواستند و امام حسین علیه السلام حرکت کرد اما باید راستی آزمایی می شد، امام علیه السلام مسلم بن عقیل را فرستاد که برو و راستی آزمایی کن. فارق بین ما و مردم کوفه باید اینجا باشد، جایگاهی که مسلم بن عقیل در جامعه اسلامی آن روز داشت بدون تردید همان جایگاه را امروز در جامعه ما ولی فقیه دارد. راز شهادت سیدالشهدا و اینکه سر حضرت بالای نی رفت نه در تنهایی صحرای کربلا است ، نه در وجود سی هزار دشمن در برابر سپاه کوچک حسین علیه السلام است و نه در بی وفایی مردم با حسین علیه السلام است،خیر. در بی وفایی مردم با مسلم است.آن روز که مسلم تنها شد ، حکم قتل حسین علیه السلام امضاء شد.

ما امروز در عصر مسلم هستیم، او نایب خاص امام بود و ولی فقیه نایب عام امام است. ما امروز در عصر مسلم هستیم و امام در مسیر است. اینجا باید بین ما و مردم کوفه از اینجا به بعد تشابهی نباشد. مردم کوفه مسلم را تنها گذاشتند و حکم قتل حسین علیه السلام را امضاء کردند. ما اگر امروز مسلم زمانمان را تنها بگذاریم حکم قتل امام زمانمان را امضاء نکردیم ظهور را عقب انداختیم ظهور دست من و شما است تا چه معامله ای با مسلم کنیم. تا چگونه به مسلم لبیک بگوییم تا چگونه پشت سر مسلم می مانیم اینجا سره از ناسره مشخص می شود و مرد از نامرد مشخص می شود. در گفته ها و سخنرانی ها و و نوشتارها خیلی ها هستند که می گویند اگر در کربلا بودیم جان خویش را فدای حسین علیه السلام می کردیم. باید سوال بشود که با حسین زمان چه معامله ای می کنید؟ آیا در برابر حسین زمان تابع هستید؟

آنهایی که امروز می گویند: “یا لیتنی کنت معک” ای کاش من با تو بودم ، امروز با مسلم چگونه هستند؟ خودمان را بسنجیم ارتباطمان را با مسلم زمان بسنجیم ، خدا را شاکرم که امت و مردم ما تا به این لحظه در پیروی از مسلم زمان شان و در حمایت از مسلم زمان شان و در تابعیت از مسلم زمانشان ذره ای و کمتر از ذره ای کوتاه نیامدند و کم نگذاشتند. این مردم جواهر هستند. این مردم گوهر هستند این مردم گنج هستند. به خدا اگر مثل جوانان ما در دفاع مقدس و دفاع از حرم بود هرگز سر سیدالشهدا بالای نی نمی رفت. هرگز علی بن ابیطالب علیه السلام مجبور به حکمیت نمی شد. هرگز امام مجتبی علیه السلام مجبور به ترک مخاصمه نمی شد.

مشکل در این است که مسلم تنها شد. مگر نه اینکه قریب به بیست هزار نفر با مسلم بیعت کردند که اگر همان ها وارد میدان می شدند مگر عبیدالله جرات می کرد علیه سیدالشهدا سپاه آرایش کند؟ مگر عمر سعد جرات می کرد برای جنگ با اباعبدالله الحسین علیه السلام فرمانده سپاه شود؟ مگر ارذل و اوباشی مثل شمر جرات می کردند که از لانه های تاریک و کثیف خودشان بیرون بیایند؟ نمی آمدند. اما مسلم تنها شد. مشکل اینجاست که مسلم بی یار و یاور شد. مشکل اینجاست که مسلم در کوفه کوچه گرد شد. فردایش هم که بدن بی سرش از دارالاماره کوفه به زمین افتاد.خیلی بی تفاوت از کنارش عبور کردند. حق شان بود که زینب نفرین شان کند. مسلم را تنها گذاشتند که حسین علیه السلام به شهادت رسید. خواهران و برادران امروز در میان ما مسلمی زندگی می کند، این مسلم نایب عام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. چشم بینای حجت بن الحسن العسکری مراقب ماست که ببیند ما با نایب عام چه می کنیم. اگر مطیع و تابع بودیم پشت سرش و در محضرش بودیم شاهد ظهور خواهیم بود اما اگر نه سرپیچی کنیم و با او ساز دوئیت بنوازیم و اندیشه او را در رفتارهایمان پیاده نکنیم شاهد ظهور نخواهیم بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.